آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره

آراد عشق مامان و بابا

آخرین روز کاری مامان و رها جون

عشق مامان سلام الهی من قربونت برم که اینقدر دلتنگم برای دیدن روی ماهت عزیز دلم امروز روز آخر کاری من و شماست عزیزکم می دونم تو این چند وقته خیلی اذیت شدی حسابی خسته ات کردم دلبرکم مامان رو ببخش عزیزکم روزهای سخت و سهل و تلخ و و شیرینی رو با هم گذروندیم با هم خندیدیم با هم گریه کردیم با هم غصه خوردیم و با هم شادی کردیم امیدوارم که در تمام مراحل زندگیمون بتونیم با هم دیگه لحظه های شادی داشته باشیم . راستی روزهای انتظار دیگه داره تموم می شه و ما به سراشیبی انتظار رسیدیم ٢٢٩ روز رو با هم و در کنار هم گذروندیم و ققط ٥١ روز دیگه باقی مونده تا بیای بغل مامان و بابا وااااااااااااااااااااااااااااای باورم نمی شه عزیزم من و بابا داریم لحظه شماری می...
28 اسفند 1391

دنیای این روزهای من

سلااااااااااااااااااااااااام بر عشق مامان مهناز ، عاشقتم عشق من یه عالمه دوستت دارم نازنین مادر این روزها یه حال خوبی دارم یه حال خوب ولی پر از استرس و ترس . مامان جونی هر چه قدر که به تاریخ زایمان نزدیک تر می شم ترس و دلهره ام بیشتر می شه می ترسم هم از دردو هم نگرانی برای تو برای اینکه سالم و سلامت باشی خوشگل من ، برام دعا کن نفسم دعا کن تا نگرانی هام کم شه عزیزکم راستی یه خبر خوب شیر مامان جونی هم دو روزه که داره می یاد و من خیلی خوشحالم گلم امیدوارم خودم بتونم بهت شیر بدم عزیزم خلاصه این که روزهای خیلی خوبی رو می گذرونم با اینکه هر روز سنگین تر و کم نفس تر می شم درد های بدنم بیشتر و بیشتر می شه ولی همه ی این ها فدای اولین لحظه ی دیدارمون گ...
2 اسفند 1391
1